اساس این کتاب بر یک تئوری منسجم است و سپس با فهم مبانی اصلی رفتار کودک و نوجوان در سراسر کتاب، دکتر ویلیام گلسر بر راز و رمز اصلی پرورش فرزند بدون دردسر و چالش های پی در پی و فرساینده که معمولاً والدین و نوجوانان تجربه می کنند، تأکید می کند.
در تمام فصول کتاب آموزه اصلی تئوری انتخاب به والدین گوشزد شده است. اگر آموزه های کتاب به کار گرفته شود به طور حتم از کیفیت رابطه با عزیزانمان بسیار خرسند خواهیم بود.
این کتاب همراه با یک CD صوتی در انتهای کتاب که متن کامل کتاب در آن خوانده شده است، ارائه می شود.
در صورت تمایل به سفارش فایلهای صوتی این کتاب به اینجا مراجعه کنید.
والدین گرامی مجموعه کتابهای آموزش مهارتهای زندگی به نوجوانان را حتما ببینید
فهرست مطالب این کتاب:
- فصل اول: زمانی کنترل اوضاع را در دست میگیرید که از کنترل کردن دست بردارید
- فصل دوم: "تئوری انتخاب" و "کنترل بیرونی" را با هم ترکیب نکنید
- فصل سوم: دختر نوجوانی که درس نمیخواند و شبها دیر به خانه میآمد
- فصل چهارم: پزشک متخصصی که پسرش درس نمیخواند
- فصل پنجم: دونالد، رابرت، باب و کورتیس
- فصل ششم: "واقعیتدرمانی" و "تئوریانتخاب"
- فصل هفتم: نوجوانانی که نمیتوان با آنها کنار آمد
- فصل هشتم: کاربستهای دیگر "تئوریانتخاب": بیاشتهایی روانی در نوجوانان
- فصل نهم: نوجوانان و اعتیاد به مواد مخدر: ذبح خشنودی در پای لذتجویی
- فصل دهم: کنار آمدن با نوجوانی که به او برچسب اسکیزوفرنی زده بودند
- فصل یازدهم: اگر به ما هم آنگونه درس میدادند، ما نیز یاد گرفته بودیم
- فصل دوازدهم: فرزندان ناخشنود: برایند روابط غیرمنطقی والدین
- فصل سیزدهم: مشاور مدرسه، به عنوان والد دوم
- فصل چهاردهم: ملاقات دوباره با تِری و اِستِر
- فصل پانزدهم: نقش بهبود روابط والدین در خشنودی نوجوانان
- نتیجهگیری
- پیوست الف
- پیوست ب
- شرح حال دکتر گلسر
برشهایی از این کتاب:
برش 1:
ما در دنیای کنترل بیرونی زندگی میکنیم که باعث شده است شاهد ناخشنودیهای زیادی در همه جا باشیم.
شما به عنوان پدر و مادر نمیتوانید از این دنیا فرار کنید.
ولی هر چقدر که بتوانید فضای خانه را با تئوری انتخاب پر کنید و کمتر از کنترل بیرونی استفاده کنید،
زندگی لذتبخشتری را برای خود و عزیزانتان خواهید آفرید.
استفاده از تئوری انتخاب یک انتخاب است.
-------------
برش 2:
ارضای نیاز به قدرت ونیاز به عشق و تعلق خاطر
تنها راهی که میتوانیم نیاز به قدرت و نیاز به عشق ورزیدن را ارضاء کنیم، آن است که به انسانهایی که در زندگیمان حضور دارند احترام بگذاریم، عشق بورزیم و با آنها صادق باشیم.
اگر بخواهیم آنها را کنترل کنیم ممکن است عشق آنها را در دل خودمان نگه داریم، ولی هرگز احترام صادقانهای از جانبشان دریافت نخواهیم کرد.
زمانی مورد احترام واقعی قرار میگیریم که با ما صادقانه برخورد شود و آنها نیز ما را دوست بدارند.
در این صورت است که واقعا احساس قدرت و تشخص خواهیم کرد و برای احساس قدرت نیازی به ایجاد رعب و وحشت نداریم.
باید یاد بگیریم که برای ارضای نیازهایمان به عشق ورزیدن و احساس قدرت، روابط خود را با دیگران تخریب نکنیم.
-------------
برش 3:
در سالهایی که کار روانپزشکی انجام میدادم نوجوان بد قلق زیاد دیده بودم اما بد قلق صفت مناسبی برای جَکی نبود.
خیلی از او آزرده شدم.
هیچ وقت نشنیده بودم بچه در مورد مادرش آن هم در حضور خودش این طور حرف زشت بزند.
گویی میگفت من همینم که هستم و میخواهم باشم و تو و هیچ کس دیگر هم هیچ کاری نمیتوانید بکنید.
مادرش فقط نشسته بود و با نگاه ملتمسانهاش میگفت: عاجزانه تقاضای کمک میکنم. خجالت میکشم اما خواهش میکنم به او مشاوره بدهید.
من از اینکه نتوانسته بودم شوکه شدنم را پنهان کنم خجالتزده شده بودم. خودم را جمع و جور میکردم.
از مادرش خواستم تا به بیرون اتاق برود تا لا اقل چند دقیقهای را آسوده باشد.
از جَکی پرسیدم چیزی هست که بخواهی به من بگویی؟
جَکی چند دقیقه به من مثل دانشمندی که به یک باکتری زیر میکروسکوپ نگاه میکند خیره شد. سپس گفت: من میدانم تو چه کاری میتوانی برای من انجام بدهی. بگو برایم ماشین بخرند!!