این کتاب به این پرسش مهم زندگی پاسخ می دهد:
اگر فقط اندکی بیشتر اعتمادبه نفس داشتید، زندگی تان چه تغییری می کرد؟
این کتاب قوانین رشد و تحول بشر را می آموزد و توضیح می دهد شکاف (خلاء) اعتماد به نفس چگونه به وجود آمده است.
--------------
برشهایی از این کتاب:
برش1:
کلمهٔ موفقیت برایتان چه معنایی دارد؟
وقتی میشنوید "او خیلی موفق است" یا "او به موفقیت رسیده است" چه چیزی به ذهنتان خطور میکند؟ جامعهٔ ما موفقیت را با چگونگی دستیابی به اهداف تعریف میکند: شهرت، ثروت، مقام و احترام اجتماعی، خانهٔ بزرگ، خودروی لوکس، شغل معتبر و درآمد هنگفت. وقتی انسانها به این هدفها دست مییابند، جامعه به آنها برچسب افراد "موفق" میزند؛ اما اگر به این تعریف رایج از موفقیت معتقد باشیم، خودمان را در دام رنجهای غیر ضروری انداختهایم.
چگونه؟ خب این دیدگاه نسبت به موفقیت، ما را به صورتی اجتنابناپذیر به سمت زندگیهدفدار میکشاند؛ زندگیای که در آن همواره برای دستیابی به هدف بعدی در تلاشیم. توهم موجود این است: "وقتی به این هدف دست پیدا کنم، آنگاه فردی موفق خواهم بود".
بنابراین از شما دعوت میکنم به تعریف کاملاً متفاوتی از موفقیت توجه کنید:
"موفقیت واقعی، زندگی کردن بر اساس ارزشهاست".
چنین تعریفی زندگی را بسیار راحتتر میکند. چرا؟ زیرا همواره و در هر زمان میتوانیم بر اساس ارزشهایمان اقدام کنیم؛ حتا اگر سالیان سال آنها را نادیده گرفته باشیم.
هنگامی که تعریف ما از موفقیت، زیستن بر اساس ارزشها میشود، یعنی همین الان هم میتوانیم موفق باشیم؛ فقط باید بر اساس ارزشهایمان اقدام کنیم.
بر این اساس، مادری که شغلش را رها میکند و بر اساس ارزشهایش به پرورش و حمایت از فرزندانش میپردازد، بسیار موفقتر از مدیر عاملی است که درآمد میلیونی دارد، اما ارزشِ در دسترس بودن برای فرزندانش را نادیده میگیرد.
------------------------
برش 2:
ماهی و قلاب
آیا تا به حال ماهی را در حال تلاش برای رها شدن از قلاب ماهیگیری دیدهاید؟ صرفنظر از اینکه چقدر سخت تلاش کند، کوشش او بیهوده است. هنگامیکه قلاب را ببلعد، دیگر توانایی از قلاب درآوردن خودش را ندارد.
در ACT، به جای استفاده از واژهی تخصصی «ترکیب » (Fusion) ، اغلب از «به قلاب افتادن» توسط افکارمان صحبت میکنیم.
ذهن ما مدام پشت هم برایمان فکر پرتاب میکند، و از ما دعوت میکند که «طعمه را بگیریم». اگر فریب بخوریم، به قلاب میافتیم؛ به طور کامل با افکارمان درآمیخته میشویم و آنها نفوذ زیادی بر اقدامات ما میگذارند.
در زیر بخشی از افکار رایجی که ما را به قلاب میاندازند و ما را از رسیدن به آنچه که برای ما مهماند دور میکنند را عنوان میکنیم.
«من هیچ انگیزهای ندارم»، «من هیچ انضباطی ندارم»، «من اراده ندارم»، «مشغلهام زیاده»، «خیلی خستهام»، «من وقت ندارم»، «انرژی ندارم»، «هفتهی بعد شروع میکنم»، «من شکست میخورم، این وقت تلفکردنه»، «من دارم خودم رو فریب میدم»، «من اونچه که لازمه رو ندارم»، «آماده نیستم»، «خیلی سخته»، «من به تمرین بیشتری نیاز دارم»، «باید در این مورد کتابهای بیشتری بخونم»، «من به آمادهسازی بیشتری نیاز دارم»، «بقیهی افراد مجبور نیستند که این سختی رو تحمل کنند»، «نباید انقدر سخت باشه»، «من خیلی مضطربم»، و «هر وقت که خواستم تغییر کنم همیشه شکست خوردم، پس چرا باید اینبار متفاوت باشه؟».
من میتوانم بهراحتی چند صفحهی دیگر را هم با افکار و باورهایی در همین زمینه پر کنم. ذهن ما واقعاً در تولید دلایلی که ما نمیتوانیم کارهایی که برایمان مهماند را انجام دهیم، ماهر است. بنابراین، در ACT، ما تمام این افکار را تحت عنوان «دلیلتراشی» مطرح میکنیم.
دستههای مختلفی از دلیلتراشی وجود دارد، اما اینها چهار گروه رایج آن هستند:
- موانع: ذهن ما به تمام موانع و سختیهایی که در مسیرمان قرار دارد اشاره میکند.
- خودقضاوتگریها: ذهنمان تمام آن کارهایی را که ما در آنها خوب عمل نمیکنیم را به ما خاطر نشان میکند.
- مقایسهها: ذهن ما به طور نامنصفانهای ما را با دیگرانی که از ما بهتر به نظر میرسند، یا بااستعدادترند، مقایسه میکند.
- پیشبینیها: ذهن ما شکستها، طردها یا سایر نتایج ناخوشایند را پیشبینی میکند.
-------------------------
برش 3:
چهار گام در چرخهٔ اعتماد به نفس:
اگر میخواهیم در انجام کاری خوب عمل کنیم، بایستی چهار گام چرخهٔ اعتمادبهنفس را طی کنیم.
خیلی ساده میتوان گفت که اگر میخواهیم در هر کاری اعتماد به نفس داشته باشیم، باید مکرراً آن را تمرین کنیم.
- گام دوم: به کارگیری مؤثر مهارتها
تمرین مهارتها لازم است اما کافی نیست. باید مهارتهایمان را به طور مؤثر به کار ببریم. بایستی از منطقهٔ آسایش خود خارج شویم و خودمان را به چالش بکشیم.
پس از به کارگیری مهارتها باید روی نتایج کار تأمل کنیم. از خودمان بپرسیم کدام کار مؤثر بود؟ کدام نبود؟ دفعهٔ بعد چه عملکرد متفاوتی میتوانم داشته باشم؟
- گام چهارم: اِعمال اصلاحات مورد نیاز
به عملکرد مؤثر ادامه دهید و اقدامی که کارآمد نبوده را اصلاح کنید و تغییر دهید.